جدول جو
جدول جو

معنی لنگ چک - جستجوی لغت در جدول جو

لنگ چک
فنی در کشتی محلی، پشت پا زدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لنگاک
تصویر لنگاک
سخن زشت، سخن درشت، برای مثال من با تو سخن به لابه گفتم / از چه دهیم جواب لنگاک (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۶)
فرهنگ فارسی عمید
(لَ گَ)
لنگ کوچک. ابن لنگ. رجوع به لنگ (در معنی شل) شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی از دهستان شفان بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 82هزارگزی شمال باختری اسفراین. جلگه و سردسیر. دارای 28 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه. محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(لُ گَ)
لنگ کوچک. فوطۀ خرد:
لنگکی زیر و لنگکی بالا
نی غم دزد و نی غم کالا
لغت نامه دهخدا
لقب پدر ابواسحاق ابراهیم شاعر، و خود او نیز شاعر بوده است
لغت نامه دهخدا
(لَ)
سخن ناخوش درشت. (آنندراج) :
من با تو سخن به لابه گویم
از چه دهیم جواب لنگاک.
طیان (از آنندراج).
(در برهان قاطع لنکاک ضبط است)
لغت نامه دهخدا
(لَ گَ)
دهی از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 98هزارگزی شمال خاوری فریمان، کنار راه اتومبیل رو مشهد به مزدوران. جلگه و معتدل. دارای 296 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و چغندر و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لنگک
تصویر لنگک
لنگ کوچک. لنگ کوچک فوطه خرد
فرهنگ لغت هوشیار
سخن درشت سخن زشت و درشت سخن درشت و ناخوش: من با تو سخن بلابه گفتم از چه دهیم جواب لنکاک ک (طیان لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
لنگ په
فرهنگ گویش مازندرانی
با پا زیر پای کسی را زدن و او را به زمین انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
از بنیاد، از اول
فرهنگ گویش مازندرانی
نوک انگشتان پا
فرهنگ گویش مازندرانی
پیش پا
فرهنگ گویش مازندرانی
نوک پا، با پنجه ی پا
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا زدن پاچه ی شلوار
فرهنگ گویش مازندرانی
زیرپا
فرهنگ گویش مازندرانی
رد پا
فرهنگ گویش مازندرانی
سرپا
فرهنگ گویش مازندرانی
به زمین کشیدن پا هنگام راه رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
شل شدن گوسفند از بیماری
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی توکا
فرهنگ گویش مازندرانی
نام قلعه ای قدیمی که خرابه های آن در جنوب دهکده ی پلور از
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب آسیاب پایی
فرهنگ گویش مازندرانی
کم حوصله، ناشکیبا
فرهنگ گویش مازندرانی
بلند بالا، پادراز، اوست، پرنده ای مهاجر با پاهای بسیار
فرهنگ گویش مازندرانی
چشم خمار، چشم متورم
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت پا زدن، فنی درکشتی محلی
فرهنگ گویش مازندرانی
لنگ زدن
فرهنگ گویش مازندرانی